ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پنجره های ترک خورده ، گلدونهایی که افتادن کف زمین و خاک تو گلدون همه جا پخش شده ، صدای گریه ی یه بچه ی تنها ، کوسن های خونی ، قاب عکسای شکسته رو زمین ، کتابهایی که یه بخشیشون سوخته ، پرده های جر خورده ، خونه های خالی...
این روزا همش همچین تصویرایی تو مغزم رژه میرن ، مخصوصا شبا ؛ شبایی که صدای ماشین های باری که از خیابون اون ور پارک میگذرن تو اتاق میپیچه ، و وقتایی که تنهام و تو اشپزخونه چایی میخورم !!
همه چی داریم چی میخوای ؟
یه لیوان چایی هم برا دایی بریز
ریختم نیومدی سرد شد از دهن افتاد