ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
وای خدای من امروز برف بارید
رفته بودیم خونه ی خواهرم و خونه ی اونا حیاط نداره . از پنجره هم اگه برف ببیاره دیده نمیشه . من رفتم دم در که به جناب شوهر خواهر تو اوردن وسایل کمک کنم و وقتی درو باز کردم دیدم که داره برف میباره . از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم . مثل بچه ها بالا پایین میپریدم نمیتونید تصور منید چقدر خوشحال شدم . خوشبختانه هوا هم سرد تر شده و اتفاق مورد علاقه ی من ، یخ زدن اب های رو زمین ، رخ داده .ولی بعد از اون برف ، دیدن اسمون صاف و ستاره های چشمک زن زیاد خوشایند نیست
امیدوارم ابرای سیاه زود تر اسمون شهرمونو بپوشونن و تا میتونن ببارن وببارن و ببارن .
پ.ن : کتابمو خونه ی خواهرم جا گذاشتم دلم میخواد زود تر تمومش کنم و برم سراغ کتابای دیگه
اینجا هم هواشناسی زده فردا برفه :)
وای خوش به حالتون .
شهرای اطراف ما همه جا برف میباره ولی اینجا خبری نیست
چه اسم بانمکی :) شاهزاده ی برفی؟
منم عاشق برفم و تو یک روز برفی و سرد به دنیا اومدم اتفاقا
دونه های برف برکت باشه براتون:)
منم تو یه روز برفی به دنیا اومدم . البته اون سال اخرین سالی بود که شهرمون یه همچین برف سنگینی رو به خودش دید