ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دیروز تولد یکی از بچه ها بود . البته تولدش 7 فروردین بود ولی جشنشو دیروز گرفتیم و کیک رو هم بچه ها دقیقه ی نود رفتن گرفتن . خوب بود خوش گذشت . امروز تو دانشگاه هم اتاقیم رو دیدم و چون هیچکدوممون غذا رزرو نداشتیم ، رفیم سلف دامپزکی و دلی از عزا در اوردیم بعد رفتم کلاس و داشتیم یه سلفی دسته جمعی میگرفتین که بابا لنگ دراز وارد شد
صحنه ی جالی بود . یه پوزخند نمکینی تحویلمون داد و رفت سر درس . چند نفرو کشوند پای تخته و ازشون سوال پرسید ( انگار بچه دبستانی هستیم
) و هیچکس هم چیزی بلد نبود
. اخر کلاس هم گفت از هفته ی بعد هرکی نتونه سوال رو جواب بده یه منفی میگیره و هر منفی مساویه با کسر نیم نمره از نمره ی امتحان !!!!!!!!!!!!!!
بعد کلاس رفتیم جلو بوفه و بستنی خوردیم . البته من نسکافه خوردم چون سرما خوردم و گلوم درد میکنه تو اتوبوس هم کلی با یکی از همکلاسیام حرف زدم . ما هممون ترکیم و اون کرده و از اونجایی که هیچی از حرفای ما نمیفهمه خیلی حوصلش سر میره . اومدم خوابگاه و شام کته درست کردم
خوب شد فقط یکم نمک نداشت و یکم زیادی پخته بود
کم کم داره از اینجا خوشم میاد و دارم عادت میکنم بهش . الکی خوشحالم . امیدوارم اینجوری بمونم
آفرین همینطوری ادامه بده . برو خدارو شکر کن حداقل زبون اطرافیانتو میدونی
خخخخخ اره اون روز خوب بید
داری به روزهای اوجت برمیگردی
شاید