ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خورشید طلوع میکند و چشم هایم را باز میکنم . این روز ها حالم خیلی بهتر است! صبحانه ام را کامل میخورم ، مو هایم را شانه میزنم ، لباس های خوبم را میپوشم و میروم. در خیابان ها قدم میزنم ، سوار اتوبوس میشوم ، سر تمام کلاس هایم حاظر میشوم . مثل تمام ادم هایی که زندگی میکنند ، نفس میکشم ، میخندم!
مادم فکر میکند فراموشت کرده ام. گاهی صدایش را میشنوم که نجوا میکند با خدا!
ولی هیچکس نمیداند هنوز هم به یادت هستم ، هنوز عم کنار من ، صبح ها از خواب بیدار میشوی ، مو هایم را میبافی ، با هم در خیابان ها قدم میزنیم ، باهم نفس میکشیم و باهم میخندیم!
هیچکس نمیداند 265 روز از رفتنت گذشته و من تمام این روز ها ، در انتظار بودم.
هیچکس نمیداند هنوز هم منتظرم وقتی خوابیدم ،در اتاقم باز شود و با نوازش دست های گرمت ، خواب عصر گاهی ام را بر هم بزنی. هنوز هم منتظرم ان لباس سفیدی که تو یرایم خریدی را ، برایت بپوشم و میان اسمان سیاه چشمانت ، بدرخشم.
هیچکس نمیداند هنوز هم منتظرم...
تحت تاثیر قرار گرفتم.خیلی واقعی بود
(*^_^*) ممنون
ینی چی گیج شدم...
واقعی بود؟یا فقط دلی بود؟
دلی بود (^-^)
اووووف خیلی خوب
。^‿^。
عالی بوووووووووووووود