ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پارسال ، یه روز قبل از امروز ، جشن شب یلدا داشتیم تو امفی تئاتر دانشگاه . محری گفت همین الان زنگ بزنین به کسی که دوستش دارین و هر چی دلتون میخواد بهش بگین ، از فکرم گذشت که فردا تولد مامانه ، بهش زنگ بزنم تبریک بگم. ولی سر و صدا زیاد بود و با خودم گفتم فردا که روز تولدشه زنگ میزنم و حدس میزنین چی شد ؟ از خواب که بیدار شدم یادم بود ، ولی رفتم کلاس و بعدش کلا یادم رفت و دو روز بهد یادم افتاد: |
اون روز واقعا از خودم بدم اومد .....
امسال از اول اذر همش چشمم له تقویم بود ، امروز صبح که بیدار شدم ، یه لحظه حس کردم 27 امه و بازم اون حس بد....
ولی تقویم رو که دیدم یه نفس راحت کشیدم :)
بدترین نوع فراموشی ، فراموش کردن تاریخ تولد است: (
امیدوارم این نوع از فراموشی رو تجربه نکنین مخصوصا تولد کسایی که براتون عزیزن ♡
"بدترین نوع فراموشی،فراموش کردن تاریخ تولد است"













دقیقااااا....
لطفا ازطرفم پیشونی مادر رو ببوسین و
"عزیزم میلادت مبارک "
به اذن الله درکنار عزیزان عزیزشون همیشه سلامت و
خوش باشند....
خیلی ممنون عزیزم