ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مهم نیست بقیه چقدر بهت بگن تو میتونی ، توتو از پسش برمیای ، تو انجامش میدی و.... و بعد از مدتی ، شاید بخاطر ایجاد حس انگیزه ، از تکنیک های دیگه ای مثل خرد کرنت استفاده کنن و بگن تو هیچی نمیشی ، تو بی عرضه ای تو.....
ولی..... اونا نمیدونن انحام ندادن یه کار ، بخاطر بی عرضگی یه نفر نیست ، شاید بخاطر ترسهایی باشه که اینقدر عمیق تو وجودش خونه کردن که نمیتونه از بین ببرتشون ، یا عقده ها و شکست های کودکی که نادیده گرفته شدن ولی تو ضمیر ناخوداگاه تبدیل به یه دیوار بزرگ شدن که شکستنشون کار هر کسی نیست . و تزار تا شاید دیگه...
بالاخره یه روزی میرسه با ترس هام روبه رو میشم . روزی که از غار تاریک ذهنم خارج میشم ... شاید طول بکشه ولی مطمئنا اون روز میرسه.
و اون روز ، یه جشن بزرگ برای خودم میگیرم ، همراه یه جایزه ی خوب ! شاید خودمو ببرم گردش ، واسش یه کیک و لاته سفارش بدم ، بعد ببرمش خرید..... شاید هم پنجره رو باز کنم و بهش اجازه بدم به دنیای روبه روش لبخند بزنه: )
امیدوارم هرچه زودتر این اتفاق برات بیوفته..
ممنون