دنیای من
دنیای من

دنیای من

دونه ی چهل و سوم

اسمونو نگاه میکنم . یه تیکه ابر هم وجود نداره . خیلی صاف و اروم . از ارامشش بدم میاد . از دیدن ستاره ها هم بدم میاد . هیچی سر جاش نیست 

چاقوی بزرگ اشپزخونه خیلی تیزه . هر وقت میگیرمش تو دستم ، دلم میخواد محکم بکشم به نوک انگشتام . توی ذهنم بار ها و بار ها این کارو کردم . خون گرمی که از نوک انگشام به زمین میزیزه رو دیدم . ولی تا حالا واقعا امتحانش نکردم . یه روزی اینکارو میکنم  . شاید همین روزا ....

نظرات 2 + ارسال نظر
مهران جمعه 20 آذر 1394 ساعت 17:45 http://mehran.blogsky.com

هوا بهار طور شده بود تو شهر ما امروز

بانو پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 21:13 http://khaterateman95.blogsky.com

این حرفو نزن...تو اون لحظه جوری پشیمون میشی که نگو
توکلت به خدا باشه...اینجور وقتا قران رو باز کن حداقل معنی یک صفحش هم شده بخون

ممنو ن از راهنماییت عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد