دنیای من
دنیای من

دنیای من

دونه ی هفتاد و ششم

تاریکی رو دوست دارم ،  هروقت شبا برق قطع میشه تنها کسی که از این اتفاق لذت میبره منم  مخصوصا اگه ماه کامل باشه و نورش از پنجره ی بتابه تو خونه ، خوشحالیم کامل میشه ! ولی .... همونقدر که تاریکی رو دوست دارم ، ازش میترسم 

ارتفاع رو هم دوست دارم ، عاشق جاهای بلندم ... ولی از ارتفاع هم میترسم :|

تغیرات بزرگ و اساسی رو دویت دارم ولی از اونام میترسم ....

عاشق تنهایی ام ولی از تنها شدن وحشت دارم ....

عاشق شدنو دوست دارم ، ولی از اونم میترسم 


دونه ی هفتاد و پنجم

امتحانا تموم شد . اخریشو دیروز دادم و باید بگم که این درس پاس نمیشه 

دیروز صبح که بیدار شدم ، اصلا حس خوبی نداشتم . به زور اماده شدم و رفتم سوار تاکسی شدم . تو تاکسی نشسته بودم و بیرونو نگاه میکردم که اقای عینکی رو دیدم !

اون طرف خیابون بود . اتفاق خوبی بود . اون حس بد و کسل که هنوزم باهام بود با دیدنش رفت با خودم فکر میکردم که یه اتفاق خوب میتونه تا اخر روز ادمو شاد و سرحال نگه داره ولی در اشتباه بودم ... بعد از اون اتفاق بدی که بعد امتحان افتاد  نمیخوام بگم چه اتفاقی بود چون واقعا شرم اوره  درسته اشتباه از من بود ولی بخش مهمش مربوط به دوتا از همکلاسیای اسکولم بود . اگه اونا اون کار رو نمیکردن ، اگه من بی فکری نمیکردم ،اگه ،اگه ، اگه......

دیروز بعد حل شدن مشکل واقعا دلم میخواست گریه کنم ولی این کارو نکردم . غرورم شکسته بود و گریه کردن بد ترش میکرد 

و بدترین بخش ماجرا این بود که اون دو نفری که باعثان اصلی ماجرا بودن ، بعد از کاری که براشون کردم ، یه تشکر خشک و خالی هم نکردن . اگه اون اتفاق نمیوفتاد هردو شون گیر میوفتادن . 

دیروز هی میخواستم فراموش کنم اون اتفاقو ولی نمیتونستم . تنها چیزی که میتونست از یادم ببرتش نقاشی کشیدن بود که اونم حوصلشو نداشتم  ولی اخر سر به زور رفتم سر کمدم و یه کاغذ برداشتم و مدادرنگی و .... و یه نقاشی کشیدم . واسه فراموش کردن ناراحتی هام ، بهترین راه نقاشی کردنه  یه نقاشی کشیدم ولی چون بی حوصله بودم زیاد جالب از اب در نیومد 


دونه ی هفتاد و چهارم

دیشب از سقف خراب ارزویم ، خاطراتت چکه میکرد ........


-------------------------------

 

یه لیوان چای تلخ ، تلخ تر از همیشه ، جای خالی قند کنار لیوان ، من و شب و دنیای مجازی .....

جای خالی یه رویای شیرین .....

اتاق تاریک ، اهنگ تکراری ، خاطرات خاک گرفته و من ،  تلخ تر از همیشه .....

دونه ی هفتاد و سوم

حموم کردن چه قدر خوبه  ولی خشک کردن مو ها بعد از حموم کردن تمام مزشو میپرونه  یکی مو های منو خشک کنه  وقتی بچه بودم خواهرام این کارو برام میکردن  کاش بازم بچه بودم  کجایی ابجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون  


پ.ن : قر دادن جلوی اینه با مو های نم دار هم عالمی دارد 

دونه ی هفتاد و دوم

بعد از یه روز خسته کننده ، دیگه انرژی برای درس خوندن نمونده . حتی واسه حل 3 تا تمرین !!! اگه بخونم هم چیزی یاد نمیگیرم پس باید بمونن واسه فردا . امتحان ساعت 11 ، صبح 7:30 بیدار میشم و از 8 شرو میکنم تا 9:30 تمرینا حل میشه و یه بار هم قسمت های سخت و فرمولا مرور میشه . از فیزیک متنفرم  از امتحان هم همینطور 

واسه روزای بیکاری بعد امتحانا که احتمالا 15 روزی باشه ، کلی برنامه ریختم .میخوام صبح ها زود بیدار شم و صبحانه درست کنم  کلی نقاشی هست که میخوام بکشم ، چند تا از اونا رو بکشم ، غذا بپزم ، شیرینی درست کنم ، اتاقمو مرتب کنم  برم بیرون ، چند تا رمان بخونم و.... 

البته هر سال همچین برنامه هایی واسه تعطیلات دارم ولی هیچوقت عملی نمیشن :|نمیدونم چرا موقه ی امتحانا انجام این کارا این قدر لذت بخش به نظر میاد ولی همین که اخرین امتحانو میدم مثل خرس به خواب زمستونی میرم  

امید وارم امسال عملیشون کنم 

دونه ی هفتاد و یکم

احتمالا خونمونو عوض کنیم  این خونه یکم قدیمیه با یه معماری افتضاح!!!!!!! صاحب قبلی اینجا بنا بوده و طرح خونه رو خودش ریخته و ساخته !!!  خونه ای که طراحش یه بنا بوده ، خودتون تصور کنید چقدر میتونه افتضاح باشه !!!! من همیشه با اینجا مشکل داشتم ولی الان که حرف از رفتن شده ، یکم دلم گرفته . من تو این خونه چشم باز کردم و تمام خاطراتم اینجاست . حیاطمونو دوست دارم  و پنجره ی اتاقم  بهترین بخش این خونه همین پنجره هست . یه پنجره ی قدی که بیشتر از نصف دیوار رو گرفته و رو به حیاطه . جلوش هم یه بالکن هست . پنجره های بزرگ رو دوست دارم . اگه از اینجا بریم ، بیشتر از همه چیز دلم واسه این پنجره تنگ میشه . همینطور درخت خرمالو و درخت انجیر تو حیاط . درخت خرمالو رو هم دوست دارم . تو بهار ، اولین درختیه که جونه میزنه و گل هاش خیلی خوشگلن  تو فصل پاییز منظره ی فوق العاده ای داره !!! مخصوصا وقتی همه ی برگاش میریزن و فقط میوه هاش رو شاخه های خشک میمونن . دیگه واسه چی دلم تنگ میشه؟؟؟ اهان باغچه ی وسط حیاط که توش شب بو میکاریم  مامان هر سال بخاطر من این گلا رو میکاره چون گل شب بو رو خیلی دوست دارم . اواخر بهار ، اوایل تابستون ، صبح زود دور و بر ساعت 6 بوی شب بو ها که توی حیاط میپیچه ، ادمو مست میکنه  دوران دبیرستان ، موقه ی امتحانای خرداد ماه ، تنها دلخوشیم بوی شب بو های تو حیاط بود . بخاطر اونا هم که شده ، صبح ها زود بیدار میشدم 

البته حالا کو تا یه خریدار پیدا بشه ، اینجا رو بفروشیم ، یه زمین بخریم بعد اونجا رو بسازیم !!!!! به نظرم خیلی بعید میاد !!! 

تا اون موقه از بودن تو اینجا لذت میبرم و با خاطرات خوب ترکش میکنم 

دونه ی هفتادم : کاش تو بودی....

هر چیزی رو که از ته دلت بخوای و بهش فکر کنی ، به دست میاریش . تمام کائنات دست به دست هم میدن تا تو رو به خواسته ات برسونن . .....

این حرفو زیاد شنیدم . هر چیزی رو که از ته دل بخوای و بهش فکر کنی و فکر کنی ، به دستش میاری !

دارم بهت فکر میکنم ، وقتی دارم راه میرم ، وقتی دارم فیلم میبینم ، وقتی اهنگ گوش میدم ، همش به تو فکر میکنم . اگه اینجوری بهت فکر کنم ، میتونم داشته باشمت؟

همه ی جهان دست به دست هم میدن که دوباره و دوباره و دوباره ببینمت؟

دیروز بار ها و بارها ارزو کردم که کاش تو بودی.... بارها و بارها با صدای بلند گفتم کاش تو بود ، کاش تو بودی ، خدایا کاش اون بود...

امروز ارزو میکنم که ، فردا تو باشی ، پس فردا و فرداهای دیگه هم ، تو همشون تو باشی . اگه اینجوری صدات بزنم و بهت فکر کنم ،میشه که بیای؟ میشه که باشی؟ میشه تو باشی؟ فقط و فقط تو نه کس دیگه ای ، فقط تو .....

امروز ارزوت میکنم ، کاش تو فرداهام باشی...........

دونه ی شصت و نهم : خاطره !!!

داشتم دفتر خاطراتمو میخوندم چه چیزایی نوشتم  چه نقاشی هایی کشیدم  یکیشونو اینجا مینویسم ، تنها خاطره ی قابل اشتراک !!!!!


92/10/22:

و فردا روز مرگ منه :|:| روزی که احتمالا....نه فکر بد نمیکنم . نباید کمتر از 16بشم . پس بد ترین شرایط رو در نظر میگیریم ،15 . و بهترین شرایط 18 . 

این کارا از من بعیده هاااااا . به نظرم از وقتی میرم پیش مشاورخیلی نمره ای شدم . به نظرم نباید مهم باشه . من همه تلاشمو کردم . به جهنم اصلا اگه 12 هم شدم خیالی نیست .واااااااالا خودمو پیر میکنم که چی؟استرس میکشم که چی؟تاثیری رو نتیجه ها داره ؟ نــــــــــــــــــــــــــــــــه .

پس خانوم کوچولو بی خیال درس و فیزیک وفردای شوم و مدرسه و مشاور و........ شو . خودتو عشق است :D

پس الان به خودم قول میدم فردا بعد امتحان اگه خراب هم کردم ،ناراحت نشم و خوشحال باشم . درسته کار درست همینه . افرین دختر خوب :)

ساعت :   22:37 .


روش های خوبی برای قانع کردن خودم و توجیح کارام دارم