دنیای من
دنیای من

دنیای من

مرگ

پری روز خبر فوت بابای دوستمو شنیدم . واقعا خبر شوکه کننده ای بود . خیلی یه هویی ... یه ادم سالم که هیچ پیش زمینه ای هم نداشت یه هو قلبش میگره و تمام ...

بدترین بخش اینه که هیچکدوممون نتونستیم پیشش باشیم و فقط یه گل بردم دم درشون ....

نمیدونستم چی بهش بگم ، انگار لال شده بودم   ...

چه ارزوهایی که زیر خاک رفت و چه اینده هایی که بخاطرنبود پدر تغییر خواهد کرد 

چه نقشه ها که نکشیده بودن واسه بازنشستگی باباش ....

واقعا نمیدونم چی بگم 

امروز یاد گرفتم هیچوقت هیچوقت هیچوقت برای کسی که با قضاوت خودم تشخیص دادم ادم بدیه و از همه جنبه های زندگی و شخصیتش و کارهاش خبر ندارم ، ارزو های بد نکنم . به نظرم حتی اگر کسی به ادم اسیب هم برسونه ناله و نفرین کردن اون ادم کار درستی نیست چون خیلی وقت ، نمیدونم چرا ولی همون نفرین ها و ارزوهای بد به خود ادم برمیگردن . 

مامان من همیشه وقتی کسی اذیتش میکنه یا حس میکنه درحقش ظلم شده ، میگه که میسپرشم به خدا . اگه حق با مه خدا خودش حقمو ازش میگیره و اگه من اشتباه میکنم که دیگه هیچ .

از یه لحاظ هم این میتونه بدترین نفرین باشه ها ولی خب به نظرم اثر منفی تو زندگی ادم نمیزاره !

من زن تنهای شبم

خب حرفای زیادی برای گفتن هست ولی طبق معمول مهر خموشی بر لبانم خودنمایی میکند :|

فقظ اینو بگم که همونجور که فکرشو میکردم ، بالاخره ما هم کورونایی شدیم :| خوشبختانه تلفاتی نداشتیم  . فعلا حالم خوبه ، هیچ علائمی ندارم ولی گاهی گلوم درد میکنه

فعلا زنده ایم تا ببینیم چی پیش میاد :| 

در ضمن سر کار هم میرم :| با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی  و همچنااااننننن من تنها کسی هستم که رعایت میکنم :|:|:|