دنیای من
دنیای من

دنیای من

دونه ی صد و نود و نهم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام


دونه ی صد و نود و هشتم: بی حوصلگی

یک عدد دختر بی حوصله هستم که بی توجه به صداهای شکمش که از گشنگی به حرف اومده ، رو تخت دراز کشیدم و اخمام تو همه. بعد سه ساعت خواب ، سر دردم شدید تر شده و معدم هم درد میکنه. دلتنگ خونمون شدم. خونه ای که دیگه نیست!!!!  

دلم چای میخواد ولی حسش نیست پاشم اب بجوشونم بعد چای دم کنم.هعیییییی

دونه ی صد و نود و هفتم

دیشب دوباره خوابتو دیدم

تو رفته بودی از هوای من 

عظرت توی این خونه نمیپیچید

خواب عجیبی بود خدای من 

خوابم پر از حرفای مبهم بود

خوابی که تصویر تو رو کم داشت 

من توی خوابم گریه میکردم 

اشکای من دنیا رو برمیداشت...

#بلک کتس #کابوس 

-----------------------------------

فکر میکنم عاشق شدم. میگن از دل برود انچه که از دیده برفت. خیلی وقته از جلوی چشام رفته ولی چرا از دلم نمیره ؟ چرا همش بهش فکر میکنم ، چرا....

نمیدونم شایدم اشتباه میکنم ولی...  نمیدونم هیچی نمیدونم.  فقط خیلی بی قرارم 

دونه ی صد و نود و شیشم

یک شنبه امتحان دارم و اگه امروز درس میخوندم خییلی خوب میشد ولی نخوندم: | صبح که اتاقو تمیز کردیم و بعد رفتم حموم و بعد نهار و.... بعدشم خواب: D ساعت 6 و نیم بیدار شدم و حس درس خوندن ندارم: | اومدم حیاط و از هوای سرد لذت میبرم. البته پاهام در حال یخ بستن هستن ولی دلم واسه سرما تنگ شده بود. یه عالمه برگ زرد رو زمین و برگایی که اروم اروم میریزن. خوابگاه هر چه قدر هم کم و کسر داشته باشه ، حیاطش همه رو از یادت میبره. خیلی دوست دارم حیاطشو. 

کی میخواد برف بباره ؟ دلم برف میخواد 

برم بازم بخوابم: D 

دونه ی صد و نود و پنجم

حوصلت سر رفته باشه ، دلت گرفته باشه ، تو یه اتاق تاریک و ساکت دراز کشیده باشی ، اینستا ، تلگرام همشون خالی. وبلاگت هم همچنین. زنگ بزنی خونه صدای مامانتو بشنوی و جواب گوشی رو نده. خسته باشی ولی خوابت نبره. ..

چرا اینقدر بی حوصلم امروز؟؟؟؟؟

دونه ی صد و نود چهارم: خدا حافظی تلخ

خونه رو چند ماه پیش فروختیم ولی قرار بود تا درست شدن خونه جدید همونجا بمونیم . صاحب جدید به یکی دیگه فرو خته و اونم یکی  دیگه!  و الان اخرین مالک گفته تا یه هفته باید تخلیه کنین: | 

و به احتمال خیلی زیاد در اسباب کشی حظور نخواهم داشت چون هفته ی بعد میرم و اسباب کشی شاید یک شنبه باشه. 

من اون خونه رو خیلی دوست داشتم. مخصوصا اتاقم. با اون پنجره ی بزرگش ♥♥ درخت خرمالو و انجیر و انگورامون . باغچه های تو حیاط ، گلای شب بو، تراسمون که تابستونا اونجا ول بودیم. زیرزمین مخوف که تا 13 سالگی میترسیدم تنها برم ولی این اواخر باهاش دوست شده بودم. اون خونه رو با تمام بدی ها و قدیمی و داغون بودنش دوست داشتم. دلم میخواست بتونم اونجا رو بغل کنم . پنجره ی اتاقم ، دوست داشتم با خودم ببرمش. ناراحتم که نمیتونم برم و برای اخرین بار اونجا رو بینم. ناراحتم که اینجوری ازش جدا میشم. لعنت به این کلاسا که نذاشتن از عشقم اونجور که میخام خدافظی کنم. 

ینی صاحب جدیدش میخواد خرابش کنه؟


دونه ی صد و نود و سوم

خیلی وقت است که رفته ای 

اما من 

زیر برگ ریزان پاییز

و غروب دلگیر خورشیدش 

هنوز منتظر معجزه ام!  

دونه ی صد و نود و دوم

سلام. 

کارت دانشجوییمو گم کردم: | این دفه جدی جدی گم شده. تنها کاربردش برای غذا گرفتنه که اگه اونم نبود ، اصلا پی گیرش نمیشدم ولی گشنه میمونم میفهمین؟؟؟؟ گشنهههههههههه

ینی تو این سه سال خودم گم و گور نشم جای بسی شکر داره