دنیای من
دنیای من

دنیای من

مهم نیست  کار داشته باشم یا بیکار باشم ، درس بخونم یا نخونم ، دانشگاه برم یا نرم ، خونه تنها باشم یا بیرون با کلی ادم ، به هدف هام برسم یا نرسم ....

همیشه یه احساس پوچی همراه منه و نمیتونم از خودم دورش کنم  :| 

روز زن

بابام  اومده به مامانم میگه بیا بریم خرید . منم با خودم میگم ای ول بابا ، لابد میخواد واسش کادو روز زن بگیره .

رفتن برگشتن دیدم بابا واسه خودش دوتا کت خریده :))))) 

به مامان میگم لا اقل واسه خودتم یه چیزی میگرفتی ، میگه اخه فعلا نیازی به خرید نداشتم ، ینی جای بابام بودم روزی هزار بار براش میمردم :) 

خلاء

امروز داشتم فکر میکردم ؛ من کمبود های زیادی دارم  ، هم مادی و هم معنوی ؛ با مادیات میتونم کنار بیام ، یعنی تحمل کردنشون راحت تره امااااااا کمبود های احساسی نگرانم میکنن .  البته نه همشون ، با خیلی از اونا هم کنار اومدم ولی امروز یه این نتیجه رسیدم که بعضیاشون واقعا حیاتی هستن . نمیدونم این خلاءها رو چجوری باید پر کنم و از طرفی اگه نتونم یه کاری براشون بکنم ، زندگی برام خیلی سخت میشه....  نگرانم میکنه. از طرفی ، خالی موندن  طولانی مدت باعث میشه جای خالی با چیزای دیگه ای پر بشه و ممکنه اون چیزا اصلا خوب نباشن!  

من خیلی وقته تلاش میکنم خیلی از اینا رو انکار کنم ولی الان میفهمم واقعا نمیشه ؛ انکار کردن همه چیزو پیچیده تر و سخت تر میکنه .

متاسفانه امروز فهمیدم جای خالی این احساسات ، با چیزای دیگه ای پر شده و منو کاملا از واقعیتی که  تو ش زندگی میکنم و قراره تا ابد هم باهاش زندگی کنم ، خیلی دور کرده . راه برگشتی هم برای خودم نزاشتم  :| 

تو باتلاقی که خودم ساختم فرو رفتم و هر روز بیشتر و بیشتر دارم پایین میرم... 

شاید یه روزی ، این اب کثیف از سرم هم بگزره و واسه همیشه تو این  باتلاق محو شم: | 

Get you the moon

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

Valse

http://s6.picofile.com/file/8387147850/Evgeny_Grinko_Valse_www_iMP3_cc.mp3.html 


این اهنگ ارامش دیونه کننده ای داره ؛ یعنی در عین حال که ارامش میده ، دیونت هم میکنه!  

مثل وقتی که هم خوشحالی هم ناراحت یا وقتی که هم میخندی هم غمگینی. 

دوستش میدارم ♡♡♡

البته من کلا با صدای پیانو  میتونم پرواز کنم ♡♡♡♡ 

چقدر دلم میخواست پیانیست باشم 

هیولای ته چاه

خطرناک ترین قسمت ادما ، اون بخش از شخصیت و افکارشون هست که فقط خودشون میدونن .  در واقع میشه گفت روی سوم ادما که هیچکس جز خودشون ندیده ؛ 

برای من ، این بخش از وجودم گاهی خیلی تاریک و شرور میشه و گاهی وقتا خودمم از خودم میترسم ! فکر ادم تا کجاها که نمیتونه بره!  

بعضی وقتا فکر میکنم نکنه یه روزی این ادم تاریک و شرور و پر از سوتفاهم بخواد بیاد بیرون ؟ اونوقت چی میشه ؟ 

یه هیولا که یه عمر ساکت مونده بوده و الان شروع کرده به حرف زدن و قطعا حرفای خوبی برای گفتن نخواهد داشت!  

یعنی میشه روی سوم ادما بیاد بیرون ؟ فکر میکنم هر چقدر هم خودشو نشون بده ، بازم ته ته ته ذهن ادما ، تو یه چاه تاریک ، یه هیولای ترسناک زندگی میکنه که توانایی بیرون اومدن نداره ولی گاهی میتونه به هیولاهایی که اومدن بیرون ، مشورت بده و قوی ترشون کنه!  

فقط منم که همچین چیزی تو ذهنم دارم یا بقیه هم اینجورین ؟ 

منِ درون

کم کم دارم از خودم میترستم ؛

ذهنم داره بهم میقبولونه که بعضی چیزا که ازشون دوری میکردم یا بهشون فکر نمیکردم یا فکر میکردم اشتباهن ، در واقع اینطور نیستن و هر لحظه ، بدون هیچ دلیلی ممکنه برم سمتشون ....


وِیتینگ

اگه از انتظار دست بکشی ، درد جدایی میکشتت 

واسه همین باید انتظار کشید.... 



#دیالوگ