ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دیروز جشن فارغ التحصیلیمون رو گرفتیم . با اینکه خیلی خسته خسته شدم ، ولی خیلی خوشحالم که یکی از عوامن پشت صحنه و تدارکات بودم: D
جشن خیلی خوبی بود ، بعد از مدت ها ، واقعا واقعا بهم خوش گذشت . و خیلی تعجب کردم وقتی فقط با دو ساعت تمرین تونستم برم رو سن و حرف بزنم اونم خیلی روان و بدون تبق ! حس میکردم لرزش صدام رو همه متوجه میشن ولی کسی متوجه نشده بود. موفقیت خوبی بود!
همه چی خوب و خوشحال تر یودم که خانوادم هم اومدن .
بعد از جشن ، به این فکر میکردم که تو این چهار سال چه کارهایی میتونستم بکنم و نکردم و این بزرگ ترین خسرت دوران دانشجویم میشه. ولی یه تجربه ی خیلی خوبیه واسه اینکه از این به بعد ، کاری نکنم که بعدا بخاطر نکرده هام حسرت بخورم.