دنیای من
دنیای من

دنیای من

وااااااا 

قالب من چرا این شکلی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

پ.ن: کاشف به عمل اومد بلاگ اسکای تغیراتی داده: | 

من قالب قبلیمو میخاااام: ((( چرا سر خود عوضش کردننننن: (((( 

خیلی عجیبه ، این روزا وقتی حرف میزنم ، صدای خودم واسم نا اشنا به نظر میاد . 

مثل وقتی نیست که خودت صدای خودتو میشنوی ، مثل وقتیه که یکی دیگه داره حرف میزنه و من گوش میدم . یه همچین چیزی. 

جشن

دیروز جشن فارغ التحصیلیمون رو گرفتیم . با اینکه خیلی خسته خسته شدم ، ولی خیلی خوشحالم که یکی از عوامن پشت صحنه و تدارکات بودم:  D 

جشن خیلی خوبی بود ، بعد از مدت ها ، واقعا واقعا بهم خوش گذشت .  و خیلی تعجب کردم وقتی فقط با دو ساعت تمرین تونستم برم رو سن و حرف بزنم اونم خیلی روان و بدون تبق ! حس میکردم لرزش صدام رو همه متوجه میشن ولی کسی متوجه نشده بود. موفقیت خوبی بود!  

همه چی خوب و خوشحال تر یودم که خانوادم هم اومدن .

بعد از جشن ، به این فکر میکردم که تو این چهار سال چه کارهایی میتونستم بکنم و نکردم و این بزرگ ترین خسرت دوران دانشجویم میشه. ولی یه تجربه ی خیلی خوبیه واسه اینکه از این به بعد ، کاری نکنم که بعدا بخاطر نکرده هام حسرت بخورم.