ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
تا اینجا ، امروز خیلی کسل کننده بود . از دست دوستم دلخورم ، البته نمیدونم اون خودشو دوست من میدونه یا نه ولی برای من اون یه دوسته . هر دومون 10:30 تا 12:30 کلاس داشتیم و شب گفتم که با هم بریم نهار رو هم با هم بخوریم و با هم برگردیم خوابگاه . غذام رو هم سلف دانشگاه علوم رزرو کرده بودم که با هم باشیم . صبح گفت که امتحان داره و نمیاد دانشگاه و میخواد بمونه درس بخونه . ولی بعد یادش افتاد نهار رزرو داره و باید بیاد . خلاصه گفت که میاد برای نهار . بعد از تمرین بهش زنگ زدم و گفت که با اون یکی هم اتاقیمون رفته دنشکده هنر :|:| تنها رفتم نهار خوردم . با اینکه گرسنه بودم اشتها نداشتم و فقط چند قاشق به زور ریختم تو معدم . ساعت 1رسیدم خوابگاه و تنهام تا الان . چقدر بدم میاد از تنهایی
دستام داغون شدن اونقدر ساعد زدم . سرما هم خوردم . ساعت 6 کلاس تقویتی شنا دارم و اشک چشمام بند نمیاد . از دست خودم و این احساسات متغیر خسته شدم .
خیلی احساس تنهایی میکنم خیلی . هیچکس نمیتونه حالمو بفهمه . هیچکس کنارم نیست . همه ی دنیا علامت سوال شده و تک و تنها وسط این علامتای سوال وایسادم بدون هیچ جوابی .
این ادمی که اینجا نشسته ، من نیستم . دلم برای خودم تنگ شده . کی میخواد برگرده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای بابا
یکم به خاطر تغییرات فصل هم هست عزیزم :)
اره
عزیزم دوستی ها با گذشت زمان بوجود میاد نباید عجله کنی . اگه احساس تنهایی کنی تنها میشی ، خودت باید این تنهایی ها رو کنار بزنی ، تا خودت نخوای هیچ کسی سعی نمیکنه از تنهایی درت بیاره ، شاد باش تنهایی خودش راهشو میکشه میره
همممممممممم درسته
فکر کنم نظر دادم..
نمی دونم ... یادم رفت ..
بله نطر دادین
خاصیت غربت همینه پرنسس برفی ..
من گریه نمی کنم ولی حالم همچین هم خوب نیست ..
اوهوم
شما اونجا غریب تر از من هستید
عب نداره