دنیای من
دنیای من

دنیای من

دونه ی صد و سیزدهم : حسادت ؟؟

ادم حسودی نیستم اما فکر میکنم اون روز داشتم به یکی حسادت میکردم . وقتی به یکی حسادت میکنی ، عصبانی میشی و دوست داری سر به تن اون ادم نباشه ولی من فقط ناراحت شدم و دلم میخواست جای اون بودم . دلم میخواست اون لبخند کم یاب و شیرین نصیب من بشه ! بعد از اون اتفاق اروم تر از همیشه بودم . نمیدونم شاید هم حسادت نبوده ، شاید فقط حسرت خوردم ....

الان خونه هستم . پیش مامان . ابجیم هم اینجاست . شب هم میریم باغمون  چه زندگی قشنگی دارم ، کم و کاستی ها ی زیادی دارم ، یه دنیا حسرت تو دلم هست ولی با این حال زندگیمو دوست دارم . خیلی زیاد . پیش خانوادم دلم خوشه . یه سر پناه امن که همیشه بالای سرته و هیچوقت نمیریزه . همین که یه نفرو داری که میتونی همه ی حرفاتو بهش بزنی و بعدا پشیمون نشی یه دنیا می ارزه . 


نظرات 6 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 23:22 http://beyondme.blogsky.com

اون حسادت نبوده... غبطه بوده یحتمل! از این که همچنین خانواده خوبی داری خوشحالم

احتمالا....
خیلی ممنون

پیک شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 10:58 http://eshtebahinevis.blogfa.com/

آدم ها حسودند.چه بگن چه نگن.ولی اگه بگن بارش کم میشه :)

Judi جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 23:14

Vase man un Adam hamishe to budi

بانو جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 18:36 http://khaterateman95.blogsky.com

باغ:) خوشبحالتون

انشاله خودت و خانوادت همیشه در سلاامت باشین :)


ممنون گلم

بهزاد جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 11:34 http:// anahno.blogsky.com

تو که گفتی تبریزی نیست من فکر کردم اردبیل اینا باشی

اوووو اردبیل . نه بابا

بهزاد پنج‌شنبه 26 فروردین 1395 ساعت 23:11 http:// anahno.blogsky.com

بیخیال بابا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد