ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خونه رو چند ماه پیش فروختیم ولی قرار بود تا درست شدن خونه جدید همونجا بمونیم . صاحب جدید به یکی دیگه فرو خته و اونم یکی دیگه! و الان اخرین مالک گفته تا یه هفته باید تخلیه کنین: |
و به احتمال خیلی زیاد در اسباب کشی حظور نخواهم داشت چون هفته ی بعد میرم و اسباب کشی شاید یک شنبه باشه.
من اون خونه رو خیلی دوست داشتم. مخصوصا اتاقم. با اون پنجره ی بزرگش ♥♥ درخت خرمالو و انجیر و انگورامون . باغچه های تو حیاط ، گلای شب بو، تراسمون که تابستونا اونجا ول بودیم. زیرزمین مخوف که تا 13 سالگی میترسیدم تنها برم ولی این اواخر باهاش دوست شده بودم. اون خونه رو با تمام بدی ها و قدیمی و داغون بودنش دوست داشتم. دلم میخواست بتونم اونجا رو بغل کنم . پنجره ی اتاقم ، دوست داشتم با خودم ببرمش. ناراحتم که نمیتونم برم و برای اخرین بار اونجا رو بینم. ناراحتم که اینجوری ازش جدا میشم. لعنت به این کلاسا که نذاشتن از عشقم اونجور که میخام خدافظی کنم.
ینی صاحب جدیدش میخواد خرابش کنه؟
بسلاامتی عزیزم ایشالاا از خوشیات تو خونه جدید بنویسی:)
هووووم سخته واقعا:(
ممنون
منم خدمت بودم اسباب کشی داشتیم
اوهوم
سلام :)
آخی !
ایشالا میرسی و میبینیش .
منم خونتونو دوس داشتم مخصوصا اون دست اتاق سمیرا رو .
من یروز نمیام وبلاگتاااا ... چقدر یهو مینویسی:-/
سلاممم
اره اونجا خوب بود
ععع خیلی سخته خونه ای که توش بزرگ شدی از دست بدی
من بعضی وقتها خونه قدیمی که توش بهترین دوران بچگی داشتم میبینم بدجوری دلم میگیره
اره خیلییبی