دنیای من
دنیای من

دنیای من

فرهیختگان بیشعور

بالاخره اومدیم خوابگاه به هوای حرف همکلاسیون که از دهم میریم کلاس. اومدیم افتادیم به جون اتاق. کمدو تمیز کردم ، رودیوار کنار تختم کاغذ کادو چسبوندم . از اون خوشگلا.  قلبی قلبیه.  بعد موکتو شستیم. بدبختی های قرون وسطایی داریم :| 

اومدیم خسته و کوفته مرتب کردن تخت و لباسا و.... رفتم دیدم تو گروه پیام سنجاق کردن که:  دوستان کلاسای سه شنبه و چهارشنبه تشگیل نمیشه :| دوتا از گشادا رفتن به استاد گفتن شهرستانی ها نمیان الکی کلاس تشگیل ندین . خب مرض داری مگه ؟ بعد هم توجیه میکنن که امروز رفتیم کلاسا تشگیل نشد ، ژیمناستیک کار نکردیم حرف زدیم و.... اگه زودتر میگفتن ما هم عجله ای نمیومدیم که به کلاسا برسیم. ساعت هفت خبر دادن :| 

بعد یکی از این رو مخ ها اومده میگه  خب برگردین خونتون . بیشعور علاف.  خلاسه اینقدر حرص کشیدم که نگو. بعدشم رفتم حموم . اومدم از خستگی و عصبانیت گونه هام گل انداخته مهسا میگه رژ گونه زدی ؟ 

من: | 

مهسا: D

رژگونه O_o

امروز وقتی داشتم میومدم مامان گریه کرد! هیچوقت جلو روم گریه نمیکرد. فک کنم این سه چهار ماه رو زیادی عادت کرده بود بهم  . دلم واسش تنگ شد: (

نظرات 3 + ارسال نظر
بردیا سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 20:19 http://elves0014.blogsky.com

همیشه اش خوبه
اولش و اخرش عالیه
چون راحت تر دل میکنی از شرایط قبلی ای ک بش عادت کردی

شاید

بهزاد دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 23:24

خوش اومدیخسته نباشی
مگه رژ گونه هم هست؟ جل الخالق !!!

ممنون
عاره. قدیما بهش میگفتن سرخاب

بردیا دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 23:15 http://elves0014.blogsky.com

خو نمیدونم یونی کجا این
ولی ماهروقت تعطیل میشدیم ناراحت نمیشدیم
تازه چون خسته بودیم خوشحالم میشدیم ک اخ جون تعطیل شدیم نمیخواد هفته اولی قیافه نحص اساتید رو تحمل کنیم

وسط ترم بود اگه منم خوشحال میشدم. همین اول تو ذوق ادم میزنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد