ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
بالاخره امروز بعد سه,سال رفتیم شهر کتاب . خیلی قشنگ بود و البته خییییلی گرون . خریت کردم یه دفتر 40 تومنی خریدم . ولی راضی ام از کارم ، نمیدونم چرا.
و بعد هم خرید برای یلدا شرو شد.
ولی مهم ترین بخش امروز ، باریدن برف بود. چقدددر ذوق مرگ شدم من .
و دو ساعت پیاده روی زیر برف تو پیاده رو های خالی از ادما,چه کیفی داد...
البته از سیب زمینی تنوری که خوردیم هم نمیشه گذشت .
کارایی که باید انجام میدادم رو انجام دادم ، میتونم راحت بمیرم ولی انگار هنوز وقتش نیست.
اینم از روز برفیمون
نمی تونم تصور کنم یه دفتر، اگه دست کم دویست صفحه ی سایز بزرگ و یه جلد آب نقره گرفته نداشته باشه، چطور ممکنه چهل هزار تومن بیرزه.
اتفاقا همه این مشخصات رو داره به جز جلد اب نقره .
البته با این وضع بازار ، اگه این یکی رو هم میداشت ، چهارصدتومن باید میدادم که در توانم نبود. خوشحالم جلدش سادس