ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
به نظر نمیرسه امروز ، روز دلچسبی باشه ، مثل روز های قبل...
صبح که چه عرض کنم ، ظهر بعد از دست و پنجه نرم کردم با یه خواب کابوس وار از خواب بیدار شدم. از اون بیدار شدنهایی که خسته تر از وقتی هستی که خوابیدی . و یه حس بد که بعد کلی استرس به ادم دست میده ... دوستان اماده ی رفتن سر جلسه ی امتحان بودن و من عین اسکول ها رو تخت نشسته بودم و نگاشون میکردم . یادم افتاد فیلمی که مدتها منتظرش بودم ، دیشب گزاشتم دانلود شه و تا الان باید دانلود شده باشه . چون زیرنویس نداشت گفتم اسنپ شات نگاه کنم ببینم ماجرا از چه قراره .
و خب باعث تاسفه که اون همه حس خوبی که از فیلم گرفتم ، با دیدن پایان غم انگیزش تبدیل به اشک بشن.....
گالری گوشی رو زیر رو میکنم تا یه اهنگ شاد پیدا کنم . بعد یک کلمه که خواننده میگه ، اهنگو عوض میکنم. انگار اهنگای اروم رو ترجیح میدم الان.
به اتاق نگاه میکنم. به ظرفای کثیفی که وسط اتاق اوار شدن. خورده نون هایی که همه جای اتاق ریخته . وضعیت اشفته ی تخت ها. به موهام که چرب شدن باز ، ولی حس شستنشونو ندارم .
کتابای روی میز که باید بخونمشون تا پس فردا ...
و صبحونه ای که قرار بود نودل باشه ، تبدیل میشه به یه تیکه نون خشک کره مالیده شده و یکمی عسل ...
اینم از شروع شنبه ی من.
پاشو درست بخون وقت برای چس ناله و غم و... خیلی هست حالا
واقعااا حسش نیست. خودشم اندیشه و زبان فارسی