ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
هی میام یه چیزایی مینویسم ، بعد پاکشون میکنم و مروگرو میبندم . بعد دوباره میام مینویسم و دوباره پاک میکنم.
خیلی حرف دارما خیلی ولی نمیدونم چجوری بنویسم . نمیتونم جمله بندیشون کنم. مثل بچه ای که از دیدن یه منظره خیلی لذت برده ولی نمیتونه توصیفش کنه . تو این حالت ترجیح میده ساکت بمونه چون میدونه هیچکس نخواهد فهمید اون چی میگه و چه بسا بهش بخندن و مسخرش کنن. تو یه همچین حالتی به سر میبرم. اکثر اوغات تو همچین حالتی به سر میبرم. نمیتونم دردمو به بقیه بفهمونم و اونام فکر میکنن که بهونه میگیرم و...
یادمه تو مدرسه انشام خوب بود . شاید چون خیلی وقته ننوشتم ، نوشتن یادم رفته.
شاید چون خیلی وقته حرف نزدم ، حرف زدن هم یادم رفته.
تنها راهش همون نوشتنه. دلتوُ بزن به دریا بی توجه به نظر دیگران بنویس. دلتوُ بزن به دریا بی توجه به نتیجه بنویس. بعد برگرد تصحیحش کن تا به چیزی که می خوای نزدیک تر بشیِ
باید همین کارو بکنم
از کسی که دوسش داری ساده دست نکش؛حسرتش دیوونت میکنه...!
انقد بنویس تا جمله بندیت درست بشه
باشه