دنیای من
دنیای من

دنیای من

این چندمین مجلس ترحیمی بود که تو این یه سال رفتم ؟ چهارمی ، یا شاید پنجمی ... برای من که تو عمرم قبرستون نرفته بودم ، خیلی زیاده به نظرم . چه قدر ادم مردن ، چه قدر قبر و سنگ قبر. ولی من نمیخوام دفن شم ، توجیح میدم بدنمو بسوزونن تا اینکه زیر خاک اروم اروم بپوسه.  و خاکسترش ، خاکسترش رو بپاشن تو جنگل ، اغلب تو دریا میپاشن ولی من از دریا میترسم. به خصوص از اعماقش که نور هم بهش نمیرسه. از تاریکی و سکوت هم بدم میاد. جگل بهتره. هم روشنه ، هم سر و صدا داره.  

ولی به فکر کردن من نیست که ، اخر سر باید تو یکی از همین گور های تنگ و تاریک و سرد بخابم . 

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 ساعت 23:10

خدا رفتگان تونو بیامرزه.وبهتون طول عمر وسلامتی عطاکنه.❤
منم همینجور فکر میکردم....؛سراخر به این نتیجه رسیدم،این شترِ دم خونه ام میشنه ویهو دیدی منو بردن و
چپوندن توی این قبرای سردو
مخوف.واسه همین پیگیر شدم ،ببینم کجا؟کجا دلم میخواد؟که بخوابم؟خیلی گشتم.ازقبرستان اجدادی و...گرفته.وبلاخره درکمرکش کوه یه قبرستونی پیدا کردم، وی یوش بیست.شاهکار
به همه سپردم،منو ببرن اونجا.شعر سنگ قبرمم انتخاب کردم،شعری از بیژن الهیِ."مرا دفن سرا..."وبعد سپردم،یه بید مجنون بالاسرم بکارن .روضه خونم نیارن،خوش ندارم فلان شعر بخونن.گفتم،بسپرین قرآن بخونن.آره درجوار جنگل بودن خیلی بهتره.همین طور رود جاری

سلامت باشی
خوبه. منم باید یه سری وصایا بنویسم در این مورد .
رود جاری هم خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد