ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
مگه همین دیروز یک مهر نبود ؟ چطور الان هفتمه ؟؟؟
چرا روزا اینقدر سریع میگذرن ؟
تو این یه هفته دقیقا چه غلطی کردم من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اساسا دین اومده تا به مردم کمک کنه به ارامش برسن ، نه اینکه سر هر موضوع کوچیکی ارامششون رو به هم بزنه.
ادمایی که حرفهایی رو به خدا نسبت دادن و به خورد جماعتی دادن که هیچ استدلالی ندارن . ادمایی که اگه ازشون بپرسی خدا کیه ، چیه ، جوابی ندارن بهت بدن ولی وقتی بحث محدودیت های دینی میاد وسط ، چنان میرن بالای منبر که انگار وقتی خدا این حرفا رو به پیغمبرش میزده ( که معلوم نیست زده یا نه ! ) اونجا بودن و شنیدن همه رو . ادمایی که به خودشون اجازه میدن در مورد لباست ، موهات ، چهرت ، حرف زدنت ، تصمیماتت و.... دخالت کنن و نظر خودشون بهت تحمیل کنن اونم به نام دستور الهی!!!
سر کردن تو دنیایی با همچینان ادمایی که دور و برت رو پر کردن ، خود جهنمه . حالا ما ها رو از چی میترسونین ؟
با خودم فکر میکنم کاش منم سرمو مینداختم پایین و پشت سر بقیه حرکت میکردم بدون اینکه به اطرافم نگاه کنم.
مثل اون ادمای غار افلاطون که فکر میکنن دنیا سایه های روبه ر شونه ، با اون سایه ها زندگی میکردم . و وقتی یکی از ما ها که پشت سرشو دیده بود و راجع بهش حرف میزد ، باورش نمیکردم.
ولی متاسفانه دارم تبدیل میشم به اونی که برگشته و پشت سرشو دیده و هیچکس نمیخواد باورش کنه که هیچ ، در مواقعی قصد جونش رو هم میکنن!!!!!
خلاصه اینکه روزگار غریبیست نازنین ...