دنیای من
دنیای من

دنیای من

چی شد ؟

مگه همین دیروز یک مهر نبود ؟ چطور الان هفتمه ؟؟؟

چرا روزا اینقدر سریع میگذرن ؟ 

تو این یه هفته دقیقا چه غلطی کردم من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اساسا دین اومده تا به مردم کمک کنه به ارامش برسن ، نه اینکه سر هر موضوع کوچیکی ارامششون رو  به هم بزنه.  

ادمایی که حرفهایی رو به خدا نسبت دادن و به خورد جماعتی دادن که هیچ استدلالی ندارن  . ادمایی که اگه ازشون بپرسی خدا کیه ، چیه ، جوابی ندارن بهت بدن ولی وقتی بحث محدودیت های دینی میاد وسط  ، چنان میرن بالای منبر که انگار وقتی خدا این حرفا رو به پیغمبرش میزده ( که معلوم نیست زده یا نه ! ) اونجا بودن و شنیدن همه رو . ادمایی که به خودشون اجازه میدن در مورد لباست ، موهات ، چهرت ، حرف زدنت ، تصمیماتت و.... دخالت کنن و نظر خودشون بهت تحمیل کنن اونم به نام دستور الهی!!! 

سر کردن تو دنیایی با همچینان ادمایی که دور و برت رو پر کردن ، خود جهنمه . حالا ما ها رو از چی میترسونین ؟

با خودم فکر میکنم کاش منم سرمو مینداختم پایین و پشت سر بقیه حرکت میکردم بدون اینکه به اطرافم نگاه کنم. 

مثل اون ادمای غار افلاطون که فکر میکنن دنیا سایه های روبه ر شونه ، با اون سایه ها زندگی میکردم . و وقتی یکی از ما ها که پشت سرشو دیده بود و راجع بهش حرف میزد ، باورش نمیکردم. 

ولی متاسفانه دارم تبدیل میشم به اونی که برگشته و پشت سرشو دیده و هیچکس نمیخواد باورش کنه که هیچ ، در مواقعی قصد جونش رو هم میکنن!!!!!  

خلاصه اینکه روزگار غریبیست نازنین ...

اولین اول  مهری که محصل نبودم ! 

برای غلبه بر این تغییر بزرگ و شاید کمی ناراحت کننده ، بالاخره تکون خوردیم و با مهسا رفتیم بیرون .