ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
به اشپزخونه پناه میبرم و چه دلپذیره صدای هودی که باعث گم شدن صدای سرسام اور علمای اقتصاد و سیاست میشه و من برای لحظاتی هر چند کوتاه ، دور از هیاهوی اعتراضات و بوی بنزین ، آش روی گاز رو هم میزنم و صدای محو علما مثل خاطره ای دور از دوران کودکیم به گوشم میرسه و توصدای مخوف هود گم میشه و بعد بوی اش میپیچه تو مغزم و دیگه چیزی نمیشنوم و چند ثانیه ای ، تو یه حس خلسه ی شیرین فرو میرم و به هیچ چیز و هیچ کس فکر نمیکنم....
و بعد دسته ی گرم ملاقه منو به محیط برمیگردونه و یادم میوفته باید برای مامان اش ببرم!
تمام این اتفاقات در عرض دو یا سه دقیقه میوفته و من دو سه,ساعت به اون خلسه ی چند ثانیه ای فکر میکنم که به هیچ چیز فکر نمیکردم و چه قدر لذت بخش میتونه باشه ندونستن ....
ندونستن یا فارغ از غوغای جهان بودن لذت بخشه؟
ندونستن