دنیای من
دنیای من

دنیای من

امروز یه اشتیاق وصف ناپذیری داشتم برای بیرون رفتن . و این حس وقتی پنجره رو باز کردم و نسیم با بوی علفا و جونه های درختا و همه  متعلقات بهار پیچی تو اتاق و از لای موهام عبور کرد دوچندان برابر شد .... 

بیرون رو نگاه کردم ، اسمون ابی ، درختا ی سبز ، از اون سبزای ملایم و تازه که دوستشون دارم ؛ و ادمایی که مثل قبل تو پارک میگشتن انگار که هیچ چیز غیر عادی ای اون بیرون نیست ! 

و بعد به خودم گفتم این همه عذاب که به خودت میدی و خودتو حبس کردی ارزششو داره ؟ چقدر دیگه میتونی اینجوری دووم بیاری ؟ وقتی مقامات میگن تا دوسال دیگه هم هیچ درمانی پیدا نمیشه و مردمو مجبور میکنن برگردن سر کاراشون ، خونه موندن من چه فایده ای داره ؟ به کی کمک میکنه ؟

واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم ...

یکم عکس سبز ببینیم بلکه دور شیم از این احساسات بد 



نظرات 1 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 16:54

آخی
چه آسمون و درختای قشنگ و تمیزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد