دنیای من
دنیای من

دنیای من

خب چند هفته پیش مامان بزرگم هم فوت کرد :( 

 اولین بار بود که مردن و رفتن برای همیشه و نبودن رو حس میکردم . تا حالا هیچوقت اینقدر مرگ ملموس حس نکرده بودم . 

مامان خیلی ناراحته ، بیشتر بخاطر زمانی که میتونست باهاش بگزرونه ولی نگزروند ؛ این یه ماه اخر هم که بخاطر کرونا نتونست یه مدت بره پیشش ...

خلاصه که معنی جمله ی تا وقتی هست قدرش رو بدون رو هم تقریبا فهمیدم ....

سر جلسه کنکور هم رفتم ، البته قصد نداشتم برم ولی مامان اومد دعوا کرد باهام گفت پاشو برو :| دیگه نتونستم بگم نه ، البته رفتن و نرفتنم زیاد فرقی نمیکرد ، 16 تا تست زدم فقط :|  

بدم میاد  از خودم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد