دنیای من
دنیای من

دنیای من

چه میشه کرد ؟

در خانه جنگی به پا شد در حد جنگ جهانی :| 

واقعا اوضاع بدی بود خیلی بد . نگران مامانم ، از وقتی مامان بزرگ فوت شد ناراحت و افسرده بود ، این دعوا هم حسابی از پا درش اورد .  الان افسرده و دل شکسته هست :( برای خود منم جو نا اروم و اعصاب خورد کنی بود واقعا . الان کمی بهتر شده اوضاع ولی یه حس غریبی بهم میگه ارامش قبل از طوفانه :|

هیچوقت فکر نمیکردم نبودن مامان بزرگ اینقدددددر رو مامان تاثیر بزاره و داغونش کنه . این نشون میده حتی وقتی خودت مادر بزرگ شدی هم به وجود مادرت نیاز داری ....

تو این مدت با وجود این همه فشار سعی کردم جلوی خودمو بگیرم و گریه نکنم ، یه نفر باید میبود برای دلداری دادن ! الان یه بغض خیلی خیلی سنگینی تو گلومه که گاهی واقعا خفم میکنه  

زندگی چقدر میتونه سخت و مزخرف باشه و تازه این اول راهه !! چه روزایی که در انتظارمونه و هیچ چیز ازشون نمیدونم ، فقط یه هو چشم باز میکنی و میبینی وسط ماجرایی ... 

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 9 مهر 1399 ساعت 22:52 https://haftaflakblue.blogsky.com/

اخی طفلی مامان تون
خدا بهتون صبر بده.روح مامان بزرگ تون شاد...

بله،مادربزرگ من ام همین چند روز پیش یاد مادر مرحومش رو کرد...

ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد