کلاس بسکتبال رو نرفتم . با اینکه از صبح زود بیدار بودم ولی حوصلشو نداشتم . یه بارم من نرم مگه چی میشه ؟ این همه منظم رفتم کلاس چی شد ؟
کتری گذاشتم ، میخوام ببینم کسایی که واسه صبحانه نسکافه و بیسکوییت میخورن چجوری زنده میمونن! البته بیسوییت ندارم ، همون نسکافه خالی هم کفایت میکنه واسه منی که شده از صبح تا شب چیزی نخورم و کلاس دو میدانی و بسکتبال و هندبال هم داشته باشم ! هنوز زنده ام!!!!
دیروز که داشتم برمیگشتم ، چشمم افتاد به این منظره. دلم خواست جای اون تیر چراغ باشم ، و بعد به این فکر کردم که یه موجود با احساس بهتر از یه جسم سرده ، پس گفتم کاش جای درخته بودم . ولی درخت عمرش زیاد بود. دلم خواست جای برگای زرد روی زمین باشم ...
من این دنیا رو میخواستم ، بهم ندادیش ...
اون یکی دنیاتم نمیخوام. بفرستم جهنم ......
.......................................................
امروز با یه استادی اشنا شدم که متاسفانه از اینجا رفته . بعد 8 ماه اومده بود یه سری بزنه که استاد ما کسالت پیدا کرد و ازش خواهش مرد این جلسه رو بیاد کلاسمون. و واقعا واقعا واقعا غبطه خوردم که چرا ما باهاش هیچ واحدی نداشتیم . چه قدر خوبن ادمایی که وقتی حرف میزنن زمان از دستت در میره و یه هو میبسنس دوساعت چه قدر زود گذشته!! و چه قدر انرژی میگیری ازش ، چه قدر چیزا یاد میگیری ازش . خوشحال شدم از اشناییش واقعا .
خیلی هم شبیه سعیده استاد مورد علاقم بود .شایدم سعیده شبیه اونه . ینی یه حرفایی که میزد حس میکردم ورژن مردونه سعیده جلوم وایساده :))) البته خودش معتقد بود سعیده از اون کپی برداری کرده که منطقی به نظر میرسید چون از سعیده بزرگ تر بود.
و یه فیلم خوب دیدیم . I origins . خیلی جالب بود برام . خوشمان امد .
و اینکه کلاس تنیس راکد خورد به سرم: | واقعا اتفاق نادریه که سر تنیس مصدوم شی ولی من با افتخار ، این نوع از مصدومیت رو کلید زدم: )))))) چیزی نشد فقد یکم ورم کرد سرم و وحشتناک درد گرفت . الانم درد میکنه: (