-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 شهریور 1398 22:33
تسویه برای مدت نا معلومی معلق موند: | قضیه از این قراره که ما تو سایت یه درخواست فارغ التحصیلی میدیم و تایید این درخواست تقریبا 40 روز طول میکشه: | و درخواست ما فعلا برسی نشده ، بنابر این امضای اخرمون موند: | برای فهمیدن این یه سطر ، 5 ساعت دور دانشگاه چرخیدیم و هیچکس پاسخگو نبود. مفید ترین حرفشون این بود " من...
-
پایان
جمعه 22 شهریور 1398 22:43
بالاخره نمره ی معرفی به استاد اومد و فردا ، میرم تسویه. حس بدیه ، نازلو رو خیلی دوست داشتم و خواهم داشت . به جرائت میتونم بگم این چهار سال ، بهترین سالهای عمر 22 سالم بودن ( امیدوارم اخریش نباشه! ) خیلی چیزا یاد گرفتم و میتونم بگم خیلی مفید بود . امسال پاییز ، غم انگیز ترین پاییز زندگیم خواهد بود. از الان حسش میکنم...
-
بد اخلاق
جمعه 15 شهریور 1398 22:53
واقعا باید روی این اخلاق گ... یم کار کنم ، بعضی وقتا خیلی بیخود و بی جهت پاچه میگرم . خیلی زود رنج میشم و بدتر اینکه عصبانیتمو سر کسی خالی میکنم که هیچ نقشی تو عصبانیتم نداشته و بعد پشیمون میشم و ناراحت که چرا رنجوندمش میدونما ولی دست خودم نیست با . خیلی سعی میکنم ولی بعضی وقتا یه هو میزنه بیرون: | حس میکنم بخاطر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 شهریور 1398 14:20
خوشحالم که تابستون داره تموم میشه
-
???? You think I'm a basketball ball
چهارشنبه 6 شهریور 1398 01:09
شاید باورتون نشه ولی الان بیشتر از یک ماه شده که نمره معرفی به استاد من وارد نشده :| استاد میگه اموزش باید پی گیری کنه ، اموزش میگه استاد باید پیگیری کنه و من این وسط مثل توپ بسکتبال اینور و اون ور پرت میشم . چرا توپ فوتبال نه و توپ بسکتبال ؟ چون بسکتبال رو بیشتر دوست دارم و ه قرار باشه توپ باشم ، ترجیح میدم توپ...
-
کراش
دوشنبه 4 شهریور 1398 01:16
کراش 15 سالگیم ، وقتی 16 سالم بود ازدواج کرد: | گراش 20 سالگیم ، روز ولنتاین کاشف به عمل اومد دوست دختر داره: | کراش 23 سالگیم ، چند روز پیش رل زد: | :| اگه از سینگلیتون خسته شدین ، اطلاع بدین کراش بزنم روتون: )
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 شهریور 1398 01:18
دل خنده زند بر من من خنده,زنم بر دل ! اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه !!!!
-
آدینه
جمعه 18 مرداد 1398 14:29
اینکه جمعه ساعت 6 صبح بیدار بشی و تو این هوای خنک تابستونی بری کوه خیلی خوبه خییییلی . ساعت 10 میتونی یه چایی اون بالا ها بخوری و لذت ببری از منظره و ساعت 2 که میرسی خونه ، یه دوش بگیری و با یه بشقاب میوه بشینی جلوی تلوزیون و یکی از فیلمایی که دانلود کردی تابستون ببینی رو نگاه کنی و هوا که تاریک شد ، بری پارک رو به رو...
-
بیا حسادت کنیم
چهارشنبه 16 مرداد 1398 17:15
اعتراف میکنم که امروز برای دقایقی به شدت حسادت کردم . الان هم دارم میکنم ! فکر میکنم که بهتره جلوشو بگیرم ولی دلم نمیخاد. امروز میخوام کلی حسادت کنم ، بجای تمام حسادت هایی که نکردم :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 مرداد 1398 16:42
من میتونم اهنگ "من عاشقت شدم " سیروان خسروی رو هزار بار تو گوشیم پلی کنم و گوش بدم . اما نمیدونم چه مرضیه وقتی از تلوزیون و اخر تیتراژ شگساختمان پزشکان پخش میشه ، دلم میخواد تو همون تلوزیون بشنومش ! شنیدنش تو گوشی یا جای دیگه هیچ لطفی نداره. فقط اخر اون سریال . واسه همین وقتی تیتراژش ناقص تموم میشه ، انگار...
-
آیین نامه
دوشنبه 14 مرداد 1398 11:44
بعد از یک سال و اندی ، بالاخره رفتم امتحان آیین نامه و افتادم ناراحت نیستم فقط سختمه که بشینم 288 صفحه کتابو بخونم :( ولی خب مجبورم. دلم نمیخواد برای بار سوم برم امتحان بنابر این باید اندکی خر بزنم . کاری که تا حالا نکردم . میتونه مقدمه ای باشه برای خر زدن های بعدی و تلاش برای قبولی در کنکور ارشد ! گفتنش هم خنده داره...
-
خر خر خر
چهارشنبه 9 مرداد 1398 19:20
تابستون خر است خورشید خر است سر درد خر است پریود خر است موهای سیاه بالای لبام خررررر تر از همه است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مرداد 1398 22:31
این روزا همش در حال رفتنم . یا بهتره بگم در حال ترک کردن . یه جاهایی که تموم شدن ولی انگار روحم هنوز مونده اونجا ، چون شبا خوابشونو میبینم . همینطور ادمایی که ترک کردم ، یا شاید اونا ترکم کردن ، شایدهم هر دو! اسباب کشی تموم شد. خونه ی جدید هنوز تکمیل نشده ولی خب چاره ای نداشتیم ، باید میومدیم . نمیدونم به اینجا عادت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیر 1398 12:28
وااااااا قالب من چرا این شکلی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پ.ن: کاشف به عمل اومد بلاگ اسکای تغیراتی داده: | من قالب قبلیمو میخاااام: ((( چرا سر خود عوضش کردننننن: ((((
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیر 1398 12:27
خیلی عجیبه ، این روزا وقتی حرف میزنم ، صدای خودم واسم نا اشنا به نظر میاد . مثل وقتی نیست که خودت صدای خودتو میشنوی ، مثل وقتیه که یکی دیگه داره حرف میزنه و من گوش میدم . یه همچین چیزی.
-
جشن
سهشنبه 4 تیر 1398 23:33
دیروز جشن فارغ التحصیلیمون رو گرفتیم . با اینکه خیلی خسته خسته شدم ، ولی خیلی خوشحالم که یکی از عوامن پشت صحنه و تدارکات بودم: D جشن خیلی خوبی بود ، بعد از مدت ها ، واقعا واقعا بهم خوش گذشت . و خیلی تعجب کردم وقتی فقط با دو ساعت تمرین تونستم برم رو سن و حرف بزنم اونم خیلی روان و بدون تبق ! حس میکردم لرزش صدام رو همه...
-
ترس
جمعه 31 خرداد 1398 14:07
نمیدونم این حجم از ترس از اب از کجا میاد ؟ بعد از پاس کردن 8 واحد ورزش آبی ، نباید الان هیچگونه ترسی از اب داشته باشم ولی متسفانه دارم . زمانی که توی طول استخر شنا میکنم ، تا وسط ها همه چی اوکیه ، ولی وقتی عمق استخر زیاد میشه کف استخر رو میبینم ، نمیتونم درست نفس گیری کنم و مجبورم زود برگردم و کرال پشت برم . و بیشترین...
-
امروز
سهشنبه 21 خرداد 1398 11:27
بیا امروز رو هیچوقت فراموش نکنیم دختر جان.... پ.ن : در صورت فراموشی ، به صفحه ای که به گل ریز روش چسبونده شده ، تو دفتر فلس ماهی قرمزت مراجعه کن :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 خرداد 1398 16:19
دلم میخواد تا ابد اینجا زندگی کنم ....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 خرداد 1398 14:09
کاش مامانم میفهمید وقتی دلم پره و گریه میکنم ، لازم نیست بدبختی بقیه رو بیاره جلو چشمم تا ثابت کنه زندگیم از خیلی ها بهتره. کاش فقط میگفت میفهممت ولی چه میشه کرد ....
-
اخر قصه
یکشنبه 12 خرداد 1398 16:23
تماشا کردن فیلمی که اخرشو میدونی لذت بخش نیست ، غافل گیر نمیشی ، احساساتی نمیشی ، فقط نگاهش میکنی . خوندن کتابی که قصه شو میدونی هم اینجوریه . تلاش برای اینکه بفهمی تو آینده چه اتفاقی میوفته ، لذت زندگی کردن رو ازت میگیره . ولی همه ی ما میدونیم اخرش میمیریم ، پس چرا هنوز هم از زندگی لذت میبریم ؟ یعنی وقتی میدونی اخرش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 خرداد 1398 11:24
حس میکنم بلاگ اسکای یه مشکلی داره
-
قربون مست نگاهت
چهارشنبه 1 خرداد 1398 13:03
مازیار فلاحی یه اهنگی داره که میگه روز پنجشنبه دوباره وعده ی دیدن یاره.... من همیشه فکر میکردم بین این همه روز حالا چرا پنجشنبه ؟؟؟؟؟ و چرا با یه دسته گل ارزون میره که زیر بارون یارشو ببینه ؟؟؟؟ چند روز پیش که مهسا تو اتاق اهنگو باز کرده بود بعد سالها ، خوب که گوش کردم فهمیدم بابا طرف یارش مرده ، پنج شنبه ها میره سر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 17:16
دیروز شدیدا حس اینو داشتم که زیر بارون خیس بشم . باد میومد و میرفت ، رعد و برق میزد ولی از بارون خبری نبود . یکم بعد گرمای خورشید رو حس میکردم که از پشت سرم میتابید و بعد قطره های بارون اومدن و منم از خدا خواسته سر جام نشستم تا یکم لذت ببرم از گرما و سرما و بوی خاک . اسمون یه طرفش ابی بود و خورشید میتابید ، طرف دیگش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 12:32
عه! بازم که باختم :( اصلا بردی هم داشتم تا الان تو زندگیم ؟
-
کارهایی که میتوانم انجام دهم
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1398 01:55
من فقط میتونم وقتی میبینمش خیلی عادی با یه خنده ی ملیح بگم سلام خسته نباشی :) من فقط میتونم وقتی تو سرویس دارم میرم سمت سالن اخر دانشگاه ، از پنجره ی اتوبوس ببینمش که داره میره سمت دانشکده و تا اخر مسیر به این فکر کنم که سیاه چقدر بهش میاد! من فقط میتونم شاهد موفقیت جدیدش باشم و یه پیام تبریک ساده بنویسم و بعد از کلی...
-
سقط
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 14:22
وقتی میگه میخواد بچه ی 45 روزشو سقط کنه ، میگم کارت اشتباهه ، میگه جای اینکه سه تابچه داشته باشم که کلی حسرت دارن ترجیح میدم همین دوتا رو با حسرت های کمتری بزرگ کنم و من میگم بچه هات حسرتی ندارن ، زندگیشون خیلی هم خوبه ، میگم سقط نکن گناه داره ، عذاب وجدان میگیری بعدش ، نباید میومد ولی حالا که اومده بزار بمونه . همه ی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشت 1398 07:55
روز هایی که از خواب بیدار میشم و خوابم میاد و میخوام کلاس نرم ، به خودم میگم تنبلب نکن پاشو برو ، بخوابی که چی بشه ؟ ( و همزمان یه صدایی درونم میگه ، برم که چی بشه ؟) امروز ولی خوابم نمیاد در اون حد اما حس تکواندو ندارم . هوا بارونیه و اسمون تاریک ، تو این هوا یا بایدبزنی بیرون پیاده بری واسه خودت و اخر سر یه کافه ی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اردیبهشت 1398 23:08
نمیدونم چه مرضیه که جدیدا گرفتم ، هیچ جا ، تحت هیچ شرایطی بهم خوش نمیگذره . و همش اینجوریم: | نمایشگاه کتاب خوب بود ، چند تا کتاب خریدم ولی خوش نگذشت .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 16:14
تلگرامم به فنا رفت . کلا نمیتونم وارد بشم . میگه که بیش از اندازه تلاش کردید بعدا امتحان کنید: ((( همه جا هم نوشته برای حل این مشکل باید صبر کنید. صبر کردم ولی درست نشد: (( نمیدونم باید چیکار کنم :((( امروز هم اومدم یه دستی به ابروهام بکشم ، ر..دم :| ابروهام کلا نازکه ، نازک تر شد و تا به تا: | ولی خب هر دختری کم کمش...